لعنت
به من که مرگ
در عکست هر روز
خیره تر می شود
به دنیا ، که بر عکس ما چرخید
همان بهتر
که نیمه اش همیشه در تاریکی بماند
چه بازنده زنده ام گلم!
کجای سرم
... کودکی بیجانت تاب خورده باشد باید
که اینقدر فاجعه زندگی
در چشمانت پیچیده است؟
تو را به خدا
گلم!
نفس بکش
داد بزن خدا
با طعم خردل در گلویت گیر کرده است
نه با اینهمه تکرار در وا ژه فاجعه
حرف دلم را که نه
گندی بهتر از خردل هم بزنید
دیگر با زبان مادری
نمی توانم شعر را به حلبچه خیانت کنم
بمان گلم
با این همه آلوده در هوای من
مادر کنار تو هنوز هم بهتر است.